مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است یا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است بر چه میریزد سرشک تلخ از مژگان فلک عالمی را رخت ماتم نوحهگر بر پیکر است ارض هستی یکسره گردیده بیصبر و سکون خون چکان عرش و فلک در ماتم پیغمبر است فاطمه دخت نبی میسوزد از هجـر پدر خلقت هستی پریشان از نوای کوثر است یک طرف نالان حسن سویی حسین و زینبین سوی دیگر دل غمین بهر برادر حیدر است ناگهان آمد سروشی غم مخور زهرای من نگذرد چندی پدر واصل به وصل دختر است مهر تابان هدایت گشته خـاموش عاقبت مرتضی دیگر غریب و بیکس و بییاور است آب غسل تو نخشکیده هنوز ای نور حق دخترت پهلو شکسته بین دیوار و در است بعد تو از آتش بدعـتت سرایت سوخـتند غنچه نارستهای از ظلم کینه پرپر است خـیز از جا یا رسـولالله بـنگر بیمعـین ریسمان بر گردن فتاح و میر خیبر است یا رسولالله چنان سیلی به زهرایت زدند کز شرارش تا ابد نیلی عذار دختر است یا رسولالله زجا برخیز و زهرا را ببین آنکه را خواندی ابیها را گرامی مادر است یا رسولالله عـلی شد بعـد تو خانهنـشین حق شده خاموش و ناحق بهر امت رهبر است |